خلاصه ای از وصیت نامه شهید حسن مصباحی
اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمد رسول الله و اشهدان امیرالمومنین علیا ولی الله وصی رسول الله . من المومنین رجال صدقوا ما عاهد و الله علیه منهم منقضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا .رفتن چه زیباست رفتن و چه سخت است ماندن ***** چه زیباست سرود رفتن را سرودن و در کنار آن زیستن ، اسلام و علیک یا صاحب الزمان و علی نائبک الاامام الخمینی .
الی و ربی من لی غیرک . خدایا سخنان ناقابل خود را با این دعا آغاز می کنم و حمد و سپاس تو را می کنم که نظری بر این بنده مرده و گناهکار خود کردی و قابش را با نور ایمیان روشنائی بخشیدی و را راست را نشانش دادی و قدمهایش را در این را با نیروی خود استوار کردی و به او طرز چگونه زیستن و عبادت کردن و توبه کردن را با دلی شکسته آموختی .
با الهی از تو عاجزانه خواهانم که در این دفاع ما را ثابت قدم گردانی و ترس از دشمن را از دلهای ما برداری و به جای آن ترس از خودت را قرار دهی و به ما خلوص نیت و اخلاص عمل عطا بفرمائی .
بار الهی این نهضت جهانی مارا به انقلاب جهانی اما زمان عجل الله تعالی فرجه متصل بگردانی و در فرجش تعجیل بفرمائی 0
و امام امت این قلب تپنده است و این سمبل ایثار و مقاومت و شجاعت این پیر جماران تا انقلاب جدش حضرت مهدی ( ع) و حتی در کنار آن حضرت برای مظلومان جهان و رهبری انقلاب آنان نگه داری ( آمین ) .
با سلام به حضور پدر و مادرم که وقتی این وصیت نامه را می خوانید اینجانب در قیذ حیات نباشم و امیدوارم که این فرزند خود را ببخشید و اگر در گذشته توهینی یا خطایی کرده ام مرا به بزرگی خودتان عفو نمایید .
برای اینجانب بعد از شهادت گریه نکنید و اگر هم گریه کردید برای مظلومیت سرور شهیدان و اهلبیتش گریه کنید و ای پدر و مادرم بدانید که با آگاهی کامل قدم در راه خداوند گذاشته ام و با آگاهی به علم شهادت شهادت را از خدا طلب کرده ام و شهادت هدف اینجانب نبود بلکه وسیله ای برای تقرب به خدا و علم شهادت در نظر اینجانب چنین بود .
خدایا اگر خواسته تو این است که پس از شهادت اینجانب جنازه ای بماند و بدست پدر و مادرم برسد پس خدایا راضی هستم به رضایت و از پدر و مادرم می خواهم که اگر جنازه ای بدستشان رسید مرا در امامزاده علی اکبر شهیدان دفن نمائید ، ولی خدایا از تو عاجزانه و از ته قلب خواستارم که پس از شهادت اینجناب جنازه ای نماند و به وطنم نیاید چرا که خدایا تو میدانی که چقدر از جنازه های پاک شهدا در بیابانها و کانال ها و میادین مینها بر جا مانده است و خدایا تو یاور خانواده آن عزیزانت باش و به آنها صبر عنایت فرما ، پس ای خدایا با برآورده کردن این خواسته بنده ات او را پیش خود و آن عزیزان و دوستانش رو سفید نما و اورا با اما حسین (ع ) و آن پاکان عالی مقام محشور بگردان .
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
سری به خاک فرو برده ام به داغ جگر
بدان امید که آلاله بردمم از خاک
چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین
چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک
بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری
که ساز من همه راه عراق میزد و راک
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک
تو شهریار به راحت برو به خواب ابد
که پاکباخته از رهزنان ندارد باک
بچه ها تحویل سال
یادش بخیر شلمچه
چیده بودیم تو سفره
سربند و یک سرنیزه
بچه ها خیلی گشتن
تو جبهه سیب نداشتیم
بجای سیب تو سفره
کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتیم
یه کاسه سکه و سنگ
سمبه به جای سنجد
یه سفره ی رنگارنگ
اما یه سین کم اومد
همه تو فکری رفتیم
مصمم و با خنده
همه یکصدا گقتیم
به جای هفتمین سین
تو سفره "سر" میذاریم
سر کمه، هر چی داریم
پای رهبر میذاریم
شهید آوینی از نسل روشنفکر روشن ضمیری بود که در پرتو انقلاب وانفاس قدسی حضرت امام تولدی دیگر یافت او آن چنان که خود نوشته است زمانی همه نوشته هایش را که به قول خود حدیث نفس بود آتش می زند واز نو شروع می کند واین بار خالص وخاضع واز سر درد ودین می نویسد وچه آثار زیبا وجاودان از خود به جای می گذارد
آوینی به قول خود از یک راه طی شده واز مسیری دور ودراز عبور کرد ه است هم محافل دانشگاهی وروشنفکری را تجربه کرده هم با هنر آشنا است هم با فلسفه واندیشه ولی در مواجه با امام وانقلاب گویی گمشده دیرین خود را می یابد وبا ایمان آگاهانه به امام همه وجودش را در خدمت آرمان کسی قرار می دهد که در نوشته هایش از اوبه حضرت روح الله تعبیر می کرد
حضرت روح الله چنان نفسی در دل این شوریده می دمد که همه القاب واطوار وادا وادعاهای مرسوم محیط های علمی وروشنفکری را کنار می زند ومثل یک سرباز وبلکه یک بسیجی زمان امام بی ادعا وگمنام وخالص والبته فکور وآگاه با قلم ودوربینش به تدوین وتحلیل درست و دقیق و عارفانه جنگ و مردان جبهه می پردازد دیگر کسی اورا با عنوان مهندس وامثال آن نمی شناسد او حاج مرتضی است مثل حاج همت وحاج احمد ودیگر دلاوران ونام آوران عصر خمینی کبیر
آوینی اما بعد از جنگ مثل بسیاری از همرزمانش وضعیت سختتری می یابد هم از سوی محافل روشنفکری تحت فشار تبلیغی است وهم از سوی جبهه به ظاهر خودی والبته این دومی تلختر وسختتر است کیهان همیشه مدعی اورا به دور شدن ازخدا متهم می کند چرا که او از هیچکاک فیلمساز تمجید کرد ه است همان کیهانی که امروز در غیابش داعیه دار شد ه است
امروز بسیاری آوینی را به نفع خود می خواهند مصادره کنند همانان که در حیاتش اورا آزردند و لی نسل نو باید بداند مهم ترین تفاوت امثال آوینی با مدعیان امروز در انتخاب روش بود آوینی روشنفکر انقلابی ومکتبی بود که ملتزم به اخلاق وروش انسانی بود وبه صراحت در مجله سوره نوشت که گرچه با برخی افکار روشنفکری وغیر آن مخالف است اما روش او در برخورد با اندیشه های مخالف متفاوت است وهرگز از راه هتاکان وپرده دران وبی اخلاقان عرصه مطبوعات وغیره ولو به نام انقلابی وارزشی نمی رود
و شهادت آوینی که سالها در حسرتش بود برکات دیگر را باعث شد ازجمله همین ظهور کاروان راهیان نور بود چرا که آوینی در ایام تعطیلات نوروز به جای کیش وشمال وخارج به فکه رفته بود
وهمان جا نیز بالاخره به آرزوی دیرین ویاران شیرینش رسید وهمان تذکار وتذکر وفتح باب برای اهل دل شد که در ایام غفلت به سرزمینی سفر کنند که آوینی برای دیدار یا بهشتیان به آنجا رفته بود
چند روز پیش دانشجویی از من پرسید به نظر شما اگر استاد مطهری امروز زند ه با او چه معامله ای می کردند ؟آیا اورا منزوی نمی کردند ؟ آیا اجاز ه سخن گفتن به او می دادند؟ دیدم سئوال هوشمندانه ای دارد ودیدم حس سال های اخیر بند ه نیز همین است که خوب است امثال مطهری الان نیستند والا جریان هتاک قدرتمند امروز خدا می داند با آن شخصیت بزرگ چه می کرد ؟مطهری آن چنان که نوشته ها وکتاب هایش گواهی می دهد اهل حریت واستقلال فکری بود اهل اخلاق وپایبندی به روشهای اخلاقی بود او مخالف عوام پروری وعوام زدگی بود ببینید در کتاب ده گفتارکه دراین باره شجاعانه چه سخنان سترگی زده است وقطعا در زمانه ای که عوامفریبان و عوام پروران قدرت گرفته اند اگر مطهری بود در مقابلشان با قلم وبیان واندیشه می ایستاد وآنگاه معلوم نبود پرده دران وهتاکان بی اخلاق چه بر سر آن شخصیت عزیز می آورند مطهری روش را مقدم بر هدف می دانست ورفتن از راه غیر اخلاقی برای رسیدن به هدف به ظاهر مقدس را جایز نمی شمرد او معتقد به اخلاق تحت هر شرایطی بود ود ر جو اخلاق سوز امروز او قطعا تاب تحمل قدرتمندان فاقد اخلاق را نداشت ودر برابرشان می ایستاد و هتاکان مدعی نیز قطعا بی محابا شخصیت اورا نشان می گرفتند نمونه کوچک ان را درباره همرزم وهمسنگر ش هاشمی مگر به کار نبستند بنابراین گرچه شهادت مطهری خسارت بزرگی برای جامعه علمی فرهنگی شد اما علاوه بر سعادت اخروی خیر دنیوی برای ان بزرگوار داشت که از گزند تهمت وتکفیر وهتاکی جریانات به ظاهر دینی وانقلابی در امان ماند پس باید گفت خوش به سعادتت استاد که زود شهید شد ی
.: Weblog Themes By Pichak :.